می تونی دکتر صدام کنی

ساخت وبلاگ

سلام 

هجدهم شهریور برای من روز سخت و بزرگی بود خودم فکر می کنم که شاخ غول رو شکستم و بالاخره درسم رو تموم کردم ساعت یازده جلسه دفاع شروع شد و ساعت یک  استاد ها بعد از بک جلسه ژوری بدون حضور من و پست درهای بسته تشخیص دادند که با  درجه عالی دفاعیاتم رو قبول کنند و این طوری  شد که دکترا گرفتم.

شرح اتفاقاتی که این یک سال بر من گذشت اونقدر. زیاد و درهم برهمه که اصلا دلم نمی خواد بهش فکر کنم .ولی چون می دونم یکی که نیست هنوز هم اینجا رو می خونه بدونه که لطفی که من در حقش کردم تا آخر عمر یادش بمونه هر چند که جواب خوبی رو با بدی داد من که هیچ وقت نمی بخشمش ولی اگر روزی یک جایی لحظه ای یادش افتاد که چی کار برایش کردم به جای دستت درد نکنه و خدا پدر و مادرش رو بیامرزه بگو لعنت به ذات خودت که خیلی بی چشم و رویی .

مامانم به افتخار مدرکی که گرفتم مهمونی ترتیب داده این اولین باری بود که خودم برای مهمونی هیچ کاری انجام ندادم و مهمون بودم برای اولین بار سه ساعت تمام کفش پاشنه بلند و دامن پوشیدم و چقدر از حس خانومانه اش لذت بردم برای من که همه این سال ها کتونی و کالج پوشیدم راه رفتن با کفش پاشنه بلند مهارتی است که باید تمرین کنم تا بدستش بیارم .

برای یک عزیز که هفته آینده عمل جراحی قلب داره لطفا دعا کنید دستم بسته است و نمی تونم برم پیشش به شدت نگرانم هر چند که همیشه میگه خوبم اما می دونم که به خاطر ما میگه و حالش رو به راه نیست دعا کنید شر این کرونای مسخره از سرمون کم بشه و بیمار ها شفا بگیرند الهی آمین 

ببین همه تبریک های صمیمانه و تلگرامی و واتساپی ایمیل ها و پیام های توییتری پیام تو از همه برام جذاب تر و شیرین تر بود مثل قند مثل عسل 

پ.ن: می تونید خانم دکتر صدام کنید دوستتون دارم 

باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 106 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 0:01