دوستم منتظرمه

ساخت وبلاگ
سلام 
هر بار که درباره متهم های سابقه دار با جرم شناس ها و پلیس ها حرف می زدم متفق القول می گفتند قبح جرم و بزه کاری برای متهم ها می ریزه و از بین می ره برای همین با وجودی که می دونند چه آینده ای در انتظارشونه باز هم دست به انجام کارهای خلاف می زنند به ریختم قبح خیلی فکر کردم به نظرم قبح یک چیز خیلی خاص بود خیلی درگیرش بودم تا کی تا وقتی یکی من رو از بلاک در اورد قبل تر که بلاک بودم هر روز هزار بار عکسش رو نگاه می کردم همون عکسی که سیو داشتم هر روز توی هر سوراخی سر می کشیدم تا اخبار و آمار مربوط بهش رو رصد کنم هر روز هزار بار پیگیرش بودم چند وقت پیش خیلی اتفاقی پروفایلش رو نگاه کردم و متوجه شدم از بلاک من رو خارج کرده عکسش همون بود همون که قبلاً بود همه جا رو باز چک کردم دیگه هیچ دری به رویم بسته نبود قبل تر ها فکر می کردم اگر این اتفاق. بیفته بلند قهقهه می زنم و خیلی خوشحال و خندان میشم می دونستم که دیگه هیچ وقت برایش پیام نمی فرستم اما از اینکه همه درها بسته بود اعصابم بهم می ریخت حالا درها باز شده بود هم تلگرام هم واتس اپ هم ایمو. هم اینستاگرام هر شبکه اجتماعی که روی گوشیم بود ولی هیچ اتفاقی نیفتاد من بعد از اینکه از بلاک بیرون اومدم خنده های از ته دلش توی عکس هایش رو دیدم  مطمین شدم که نبودم حالش رو خراب نکرده و غصه دار نیست دیدم رو به دوربین قهقهه زده بود پست عاشقانه گذاشته بود از فرصت های که پیش رو داره حرف زده بود و خیالم راحت شده بود که خب خوبه خوش خرمه داره زندگی می کنه مثل همه آدم ها بدون کم و کسر اونجا بود که قبح انتظار کشیدن درباره اش برایم ریخت اونقدر که دیروز یکهو یادم اومد که اووووه یک هفته است پیگیرش نبودم و برام مهم نبوده کجاست چی کار می کنه اونجا بود که فهمیدم اوه قبح ارزش و اعتبار این آدمه برایم ریخته دیگه برایم مهم نیست برام تموم شده حالا دیگه با شنیدن اسمش دیدن یک آدم شبیه به اون  شنیدن تکیه کلامش و هر چیزی که اون رو به یادم می آورد بغضیم نمی کرد اون آدمه با همه حاشیه های دور و اطرافش برایم تموم شده بود نقطه ته خط.

امروز چهار شنبه دوست داشتنیه دارم می روم یک جای خوب که کلی رفرش بشم که حسابی حالم خوب بشه دوست ندارم به خاطره های بغضی فکر کنم دوست جدیدم منتظرمه که تا یک ربع دیگه ببینمش می دونم که برایم یک دسته گل خریده می دونم که قراره خیره خیره به چشم هایم نگاه کنه می دونم که حرف هایم رو گوش می ده برای دیدنم برای تعریف های پر هیجانم لحظه شماری می کنه پس لازم نیست خودم رو درگیر آدم هایی کنم که از زندگیم رفتند درگیر کسانی کنم که خودم گذاشتمشون کنار این بار بدون اینکه موهام رو شرابی کنم بدون اینکه سرتا پا سورمه ای بپوشم تصمیم گرفتم یک تصمیم بزرگ. چنین آزاده ای هستم .

پ.ن:- اون دیوونه اصلا به من اهمیت نمیداد، اصلا منو نمیدید!
+ اون دیوونه نبود. دیوونه ی اصلی تو بودی. چون با اینکه میدیدی براش اهمیتی نداری، همچنان براش ارزش قائل میشدی. آدما هیچوقت مجبور نیستن کسی رو دوست داشته باشن. فقط کافیه بخوان بیخیالش شن. توئم میتونی این کارو بکنی. به جای اهمیت دادن به کسایی که یه ذره هم براشون اهمیت نداری، سعی کن حداقل به خودت اهمیت بدی...

باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 109 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 15:36