وقتی اینترنت ندارم

ساخت وبلاگ

سلام 
بنزین سه هزار تومنی مبارکمون باشه از سه روز جلوتر می دونستیم این افزایش قیمت اتفاق می افته ولی خب چی کار میشد کرد نمی تونستیم که بنزین رو توی انباری ذخیره کنیم فقط منتظر موندیم تا دولت ساعت دوازده بامداد پنج شنبه دست به کار بشه و پمپ بنزین ها هم دستور رو اجرا کردند خبر اونقدر کاری و یکهویی بود که همه بی حس شدند واقعا کاری هم از دست مردم بدبخت بر نمی یاد خود سران قوا بریدند و دوختند و اجرا کردند مردم هم هر چند اعلام نارضایتی می کنند ولی همچنان اوضاع ثابت و آرام است.اولین جرقه های نارضایتی از استان های غربی به گوش می رسد کرمانشاه و ایلام و تبریز و هرمزگان و خوزستان شلوغ میشود عکس  ها و فیلم هایی که از شیراز می یاد خیلی وحشتناک است همه مردم ناراضی اند ولی همه هم می دونند که اتفاق خاصی نمیافتد.شنبه صبح در کمال ناباوری تهران سفید پوش می‌شود حتی در خونه ما که خیلی کم برف می یاد برف می نشیند صبح شنبه شهرداری تهران باز غافلگیر میشود.خیابانهای شمال تهران به خاطر سه ساعت بارش مدام برف قفل می‌شوند مردم هم ناراضی اند و همین ترافیک کشنده استارت درگیری های خیابانی در پایتخت رو‌می زند شهردار تهران تا حالا در همه آزمون های شهری با نمره تک رد شده و من موندم چرا همچنان شهردار باقی مانده است و این همه بی کفایتی مگر بس نیست .

قرار می گذاریم که عصر شنبه بریم تا جاجرود و برگردیم اون طرف ها هیچ برفی نیست به جایش حسابی بارون اومده کارمون که انجام میشه برمی گردیم اتوبان بسته است می گویند تهرانپارس شلوغ شده و اتوبان زین الدین رو بسته اند همه اش فکر می کردم چون توی کوه و کمر و جاده هستیم آنتن موبایلم رفته ولی بعد متوجه شدم که ساعت پنج بعد از ظهر شنبه ۲۵ابان ماه شورای عالی امنیت ملی دستور داده که اینترنت قطع باشه البته که سایتهای داخلی مثل خبرگزاری ها کار می کنند و مشکلی ندارد ولی خب  از اون طرف تلگرام و اینستاگرام و واتس اپ و ایمیل و جی‌میل بسته اند و عملا ارتباطمون با بیرون از مرزهای ایران قطع وقتی همه اینترنت نداریم مشکلی نیست نداریم نمیشه که آدم  خودش رو بکشه ولی الان انگار همه ما رو توی ایران گروگان گرفتند.پمپئو برای ایرانی ها پیام فرستاده که می دونه در چه موقعیت وحشتناکی هستیم بهمون امیدواری داده که به مقاومت ادامه بدهیم آمار کشته ها که در می یاد تازه همه به عمق فاجعه پی می برند درست همون موقعی که ماها اصلا عین خیالمون هم نبود یک عده داشتند مبارزه می کردند به اول همه سرگردون اینترنت بودند  همون  شب چون حسابی برف اومده بود توی پارک مهرگان شهرک نفت کلی برف بازی کردیم می دونستم که برگردم خونه گلو درد می گیرم برف بازی کردیم و سیگار کشیدیم باز توی ماشین هر چقدر تلاش کردم اینترنت وصل نشد رسیدم خونه تازه فهمیدم که اینترنت رو گشتن همه برگشته بودند به عصر حجر پیامک بازی روز شنبه قبل از ساعت هشت شب مترو اونقدر خلوت بود که من خودم ترس برم داشته بود اون موقع باید خیلی شلوغ تر از این حرف ها میشد . یک دختر خانمی از تعطیلی دانشگاه شهید بهشتی می گفت و از صدای شعارهای مردم در محدوده صادقیه باز هم شلوغ شد من سرم یک جای دیگه ای گرم بود تا برسم خونه ساعت  شد هشت از  ایستگاه مترو سبزی خوردن خریدم اصلا هر خوراکی در غیر فصل خودش بسیار بسیار خوشمزه است.

با مامان حرف نمی زنم قهریم یک جورهایی ازش دلخورم و جزو معدود دفعه هابی هم هست که حق با منه دختر کم حوصله و کم طاقتی بودم الان بسیار بسیار کم حوصله تر شدم.برف زود آب شد بیست و ششم که از خواب بیدار شدم خوابی که دیده بودم مثل فیلم از جلوی چشم هایم رژه می رفت من رو چه به  فائز  اون چاقوی کار شده با اون همه جواهر که نوکش رفت توی زمین چی می گفت خواب دیدم توی یک سالن بزرگ و سفید نشستم روی یک مبل سفید پسر آل مکتوم هم بود همون فائز معروف که خیلی ورزشکار و خوشگذرون هم هست با هم حرف نمی زدیم ولی  به هم نگاه می کردیم تلفن زنگ خورد رفت سمت تلفن داشتم به این فکر  می کردم که چرا نمی تونیم با هم حرف بزنیم می دونستم که انگلیسی خیلی خوب حرف میزنند ولی خب من نه عربی بلدم نه انگلیسی خلاصه که با تلفن حرف می زد به سمت شرق چشم دوخته بود منم داشتم نگاهش می کردم یک چاقو خنجر مانند یکهو در آورد و محکم کوبید به زمین طوری که نوک چاقو رفت توی زمین و ثابت ایستاد چاقوش خیلی حرفه ای و خوشگل بود یک مهره های رنگی رنگی داشت که از فاصله ای من بودم و اون کاملا قابل دیدن بود هیچی دیگه بعد هم از خواببیدار شدم و جزییات خوابی که دیده بودم یادم بود. 

امروز چهارمین روزی است که اینترنت نداریم ما توی ایران به گروگان گرفته شدیم و هیچ کسی هم صدامون رو نمیشنوه چهار روزه که از هیچ کجا هیچ خبری ندارم نمی دونم چه اتفاقی داره می افته با رضا رفتم بیرون کلی برایم از سیاست و اتفاق های روز حرف زد ولی دروغ نمیگم اگر اعتراف کنم که یک کلمه از حرف هایش رو نفهمیدم دوست داشتم به حرف هایش گوش کنم ولی حواسم نبود توی خیابون پر از پلیس بود همه مسیر تا چهار راه ولی عصر رو با هم راه اومدیم از یک دید های پس پرده ای حرف زد ولی من داشتم قدم هایپ رو میشمردم و چقدر هم حس خوبی داشتم از این کار چهار راه ولی عصر پر از مردم بود آدم هایی که الکی ایستاده بودند و به افق خیره شده بودند پلیس ضد شورش اجازه نمی داد چند نفر دور هم جمع بشوند رضا برایم از خفقان گفت من اصلا به حرف هایش گوش نمی کردم دوست نداشتم چرندیاتش رو گوش بدهم من رو تا ایستگاه مترو رسوند گفتم دیگه بیشتر از این نیا خودم می روم بعد هم لابه لای مسافر ها خودم و گم و گور کردم.

توی این مدت همه خبرگزاری ها رو رصد می کنم خبرگزاری مهر  وخبرگزاری  فارس خبرهای دو روز پیش ایرنا وایسنا رو در قالب گفتگو کار می کنند دو روزه که خبر تاپ خب گزاری ایلنا عوض نشده .ایسنا ساعت پنج بعد از ظهر جمعه می کنند می روند انگار نه انگار که خبرگزاری اند تابناک  و عصر ایران هم هیچ‌تکونی نخوردند تولید محتوا کردن برای خبرنگار های ایرانی کار خیلی سختیه گزارش خوب نداریم اون هایی هم که گزارش می نویسند انگار یک انشای بلند بالا نوشته اند انگار هنوز در دوران جنگ هستیم نوشته های تولیدی انشاهای بلند بالایی درباره شهادت و نحوه زندگی سندای مدافع حرم است ایرنا نسبت به همه اتفاقاتی که رخ می ده خنثی ترین موضع ممکن رو دارد قشنگ معلومه که می ترسند چیزی بنویسند و اخراج بشوند.

بین نوشتنهایم یک عالمه وقفه افتاد امروز نهمین روزیه که اینترنت نداریم البته چند روزی هست که اینترنت ثابت وصل شده ولی اینترنت همراه همچنان قطع است دیروز مردم تهران هم رفتند میدان انقلاب و حماسه آفریدند من نمی دونم این تجمع در حمایت از امنیت جاری بود با قصد تخریب دولت رو داشت توی این هاگیر واگیر خواهر رییس جمهور هم فوت کردند وزیر جهاد کشاورزی کن در آستانه استیضاح شدن بود هم استعفا داد یادم هست که می گفتند اگر یک تعداد مشخصی از اعضای کابینه عزل بشوند یا استعفا بدهند رییس جمهور برای کابینه اش دوباره باید از مجلس رأی اعتماد بگیره با رفتن حجتی وزیر کشاورزی باز دولت افتاده توی یک دور باطل اوضاع اقتصادی داغون است همه چی رو تا شب عید نگه می دارند و بعد از عید همه چی داغون تر تر میشه بیشتر بازاری ها نزول بده شدند دیگه تولیدی در ایران انجام نمیشه داریم با سرعت زیادی به دوران وحشتناک اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نزدیک می‌شویم همه هم می دونند کن دوران سختی در پیش داریم ولی به جای اینکه به فکر راه و چاره باشند همه دنبال جیب و منافع خودشون هستند.

مهر تمام شد آبان هم با اون برف زیبایش رفت و به خاطره ها پیوست وارد آذر شدیم و من همچنان منتظرم خیلی مسخره است اگر بگویم که باز هم منتظرم دیگه بی احساس شدم یک زمانی بود که یکی با متن من الان کیک شکلاتی می خواهم دهن من رو اسفالت کرد الان من دقیقا در همون موقعیت هستم اپل پاییز با تمام وجود دلم می خواست یک اتفاقی بیفته خیلی هم جلو رفت ولی نشد همه اش عقب می افته ذره ذره اشتیاقم داره تموم میشه امروز صبح باز هم عقب افتاد و من بیشتر تر در خودم فرو رفتم دعا کردم التماس کردم اما همچنان همه چیز توی مه غلیظی فرو رفته و من نمی دونم چرا این مدلی شد دوست دارم غر بزنم داد بزنم طلبکار باشم ولی همه اینها فقط به خودم بر میگرده داد می زنم اما از خودم غمگین میشم الان بعد از نه ماه رسیدم به جایی که واقعا نمی دونم چی کار باید بکنم کاش همه این فشارها و استرس ها یک خواب بود و من از خواب بیدار میشدم و مثل همه روزهای دیگه می رفتم سر کار نسکافه می خوردم با پفک و برای عصر ها بعد از تمام شدن کار قرار های پیاده روی می گذاشتم.

همه اش بهم میگه توکل به خدا من نمی دونم چرا هر شدم و پول دادم و الان نمی تونم پولم رو پس بگیرم این موضوع هم شدن قوز بالا قوز می دونم که باید تهدیدش کنم می دونم که باید بترسه ولی هی  میگه صبر کن دست نگهدار مبلغ پول خیلی قابل توجه است البته برای من ولی میگه استعلام گرفتم هیچی نداره مگر تو پولت رو نمی خواهی بهش فکر می کنم حس حماقت بهم دست میده هیچ وقت احساس زرنگ بودن نکنید که بد می خوره توی برجکتون الان من اینجام توی تهران بزرگ و آلوده بدون دسترسی آزاد به اینترنت پشت سیستمی نشستم که شماره اموال خورده و آدم های دور و اطرافم هستند که از من هیچی نمی دونند و دارم با گوشی تند تند تایپ می کنم و اشک می ریزم کاش همه آدم های اتاق کور و کر بودند و کسی نمی پرسید چرا گریه می‌کنی و‌من آلودگی هوا رو بهانه نمی کردم کاش کسی چیزی نمی پرسید و من راحت اشک می ریختم تا ابن بغض گره خورده وحشتناک که تا گلوم بالا آمده توی شوری دونه های اشک حل میشد و می تونستم راحت نفس بکشم وای نمیشه باید الکی بن آلودگی هوا و ذرات معلق در هوا که قطرشون خیلی زیاد شدن فحش بدهم و وانمود کنم که ااا به آلودگی هوا الژی دارم از چشم هایم اشک می یاد چقدر ما ادم ها یک وقت هابی بدبخت و بیچاره ایم.

باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 16:46