دوشنبه

ساخت وبلاگ

سلام 

هر زنی یکبار هم که شده قید زنانگی هایش را زده،
کز کرده یک گوشه و موهای سفیدش هم که توی چشم میزده برایش مهم نبوده...
با بی خیالی موهایش را بالای سرش بسته و حتی گریه هم نکرده...
دستانش را گرفته جلوی صورتش و حتی دیدن لاک های رنگ و رو پریده اش هم اخم نیاورده روی صورتش...
هر زنی یک روزی ،
بیخیال تمیزی و کثیفی اتاقش شده،
چای تازه دم نکرده
و اتو کردن لباس ها را هم به وقت دیگری موکول کرده...
هر زنی یکبار رژ های قرمزش را شکسته و دلش برای لاک های قرمز نلرزیده و روبه روی آیینه توی دلش اقرار کرده که از خودش متنفر است...
هر زنی یکبار دوستت دارم های نشنیده شده اش را حرص کرده و ریخته روی دفتر و کاغذ
بوسه های نکاشته روی لب هایش شده اشک و فرود آمده روی گونه اش ...
هر زنی یکبار زانوهایش را بغل گرفته،
شاد ترین آهنگ ممکن را پلی کرده و دلش دامن پلیسه دار و رقصیدن نخواسته ...
هر زنی یکبار زل زده به سقف و ساعت ها به هیچ چیز فکر نکرده...
هر زنی یکبار از موهایش متنفر شده،
از دستانش وحتی از بوی عطرِ محبوبش...
هر زنی یکبار، یک روز
زمین و زمان و خودش را فراموش کرده
ولی نتوانسته چشمانِ کسی که مسبّب ِ این حال و روزش بوده را فراموش کند...
#آزاده_نوشت

باید عادت کنم به روزانه نویسی...
ما را در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azadeh002 بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 16:46