باید عادت کنم به روزانه نویسی

متن مرتبط با «فسنحون» در سایت باید عادت کنم به روزانه نویسی نوشته شده است

برف و سرما و بوشهر و فسنحون

  • سلاماز یک صبح برفی و سرد و از زیر پتو،خدا رو شکر که بالاخره زمستون خودی نشون داد دلم برای هوای ابری، سرما ، بارون و برف حسابی تنگ شده بود، دیشب دیر خوابیدم یکی از بچه ها رفته مشهد ساعت هفت شب زنگ زد توی حرم بود حرف بزنیم شارژ نداشتم حوصله اش رو هم نداشتم اصلا نگفته بود که میخواد بره مشهد بعد از دو روز غیب شدن یکهو استوری گذاشته که مشهد هستم حالا اگر می‌گفت هم برای من فرقی نداشت از اون آدم هایی است که مدل مسافرت رفتنش رو اصلا نمی پسندم خلاصه گفت آخر شب بیدار باش حرف بزنیم گفتم باشه هزار تا هم کار های متفرقه پیش اومد ساعت یازده شب فسنجون ظهر جمعه رو باز گذاشتم هنوز هم خودم فسنجون دوست ندارم ولی خانواده دوست دارند بعد هم لباس ها رو از روی رخت آویز جمع کردم آوردم توی خونه پهن کردم روی مبل ها که خشک بشه این همه هوا سرده چرا این مگس های سیاه هنوز زنده اند در بازمونده بود سه تا مگس اومده بود توی خونه خلاصه که دو تاش رو کشتم یکیشون نمی دونم کجا رفت بعد هم روی میز کامپیوتر رو تمیز کردم البته دیگه کامپیوتری نداره بیچاره تبدیل شده به کمد یک عالمه روزنامه و مجله و کتاب و ورق روش بود همه رو مرتب کردم یک کیسه زباله بزرگ کاغذ باطله جمع شد بعد هم گردگیری کردم این لابه لا هی رفتم به فسنحونی که روی شعله پخش کن گذاشته بودم سر زدم و برگشتم وقتی خزیدم توی تخت ساعت دو و نیم بود بعد هم با پیگیری اخبارحمله به یمن خوابم برد این دوستمون هم رنگ نزد خدا رو شکر.این طوری که هوا تیره و ابریه و آدم نمی دونه ساعت چنده چند شنبه است و کلا گه گیجه میگیره رو دوست دارم البته به شرطی که مجبور نباشم سر ساعت کارت بزنم یا راس ساعت برسم به جلسه چشم هام رو که باز کردم خبر ها رو خوندم واقعا دیشب که خواب بودیم. آمریکا و, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها